دفترچه خاطرات

پنجره اي رو به حياط پشتي

تبلیغات تبلیغات

ماشین

خدا نکنه باباها تو ماشین کنار ادم بشینن وقتی رانندگی میکنیم..دهن ادمو سرویس میکنن خخخ مخصوصا توی شهر که شلوغه.. اون چند سال قبل که تازه داشتم یاد میگرفتم کنارم مینشست خیلی گیر میداد بهم... اونروزم که ماشین خریدم باهام بود ولی زیاد گیر نمیداد فقط راهنماییم میکرد چون من سالهاست گواهینامه گرفتم ولی تو شهر زیاد رانندگی نکردم بیشتر تو جاده بودم..یکی دو جا بهم تشر زد البته حقم داشت چون سوتی دادم خخخ هنوز با سمند مچ نشدم ...یجوریه...بزرگه فضاش...فاصله ی بین دسته
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها